کلمه ای که گویای احوالم باشد، کشف نشده!

سادگی و سادگی و سادگی،
تازه پی بردم به اِشکال خودم!
_________________________________
میفرماید که:

زاهد از کوچه ی رندان به سلامت بگذر
تا خرابت نکند تهمت بدنامی چند

این، پایان است.

ز یک گوهریم

مدتی بود تلگرام رو چند روز یک بار چک میکردم. انصافاً هم مؤثر بود و زمان برای کارهای مفیدتری مثل مطالعه و توجه به خانواده صرف میشد. چند روز پیش اتفاقی دوستی رو که نزدیک به یکسال بود ندیده بودم دیدم. و در طی این چند روز مکالمات طولانی توی تلگرام مجدداً شروع شد. گاهی آدمهایی هستند که میزان صمیمیت باهاشون در حد همکلاسی بوده و شاید بهت بدی هم کرده باشند ولی بی انصافیه که بخوای به بهانه هایی مثل وقتم رو میگیره، یا کاری از من بر نمیاد یا مگه اون برای من چی کار کرده و غیره، از خودت دورشون کنی. حتی نمیتونم مثل قبل چند روز یکبار تلگرام رو چک کنم، میترسم فکر کنه به خاطر اینه که حرفهاش رو نشنوم. ولی حس بد واقعی وقتیه که واقعا کاری ازت برنمیاد. راهکارهایی هم که میدی همش به بن بست میخوره. میگی با مشاور حرف بزنند میگه هزینه اش زیاده، میگی با بزرگتری، آشنایی، فامیلی مشورت کنند میگه بدتر میشه. خلاصه که با اینکه حرفهای خودت داره فوران میکنه و نمیخوای و نمیتونی با کسی حرف بزنی ولی به حرفهای دیگران گوش میدی. اونقدر غرق درددل هاشون میشی که گاهی میبینی چقدر مشکلات آدمها شبیه به همه، با وجود اینکه ظاهر مشکلات، نوع مواجهه باهاشون و حتی اعتقادات، زمین تا آسمون با هم فرق دارند. حرفم اینه که بارها و بارها فکر کردم اگه قرار باشه کاری برای کسی کرد برای اینجور آدمهاست. اینکه صرفاً کمک های مادی داشته باشیم خیلی عالیه، مدرسه بسازیم، خرج تحصیل بچه ها رو بدیم، مراقب تغذیشون باشیم و غیره و غیره خیلی عالیه و میتونه تأثیر بلندمدتی هم داشته باشه. البته در صورتی که فقط چند روز حال یه نفر رو خوب نکنیم و بعد رهاش کنیم. واضحه وقتی کسی امکانات تحصیلی و رفاهی و خوراک و پوشاک و سرپناه امن داشته باشه میتونه راهش رو پیدا کنه. همه ی اینا قبول. ولی دردهایی رو که نمیشه به کسی گفت تکلیفشون چیه؟ اونایی که به هزار و یک دلیل حتی نمیتونن یک قدم برای بهبود شرایطشون بردارند و کسی هم از روزگارشون خبر نداره چی؟ اونایی که با سیلی صورتشون رو سرخ نگه میدارند تا جایی که وقتی یه گوشه ای از زندگی واقعیشون رو میبینی با خودت میگی مگه میشه؟ یعنی این آدم هم همچین زندگی ای داشت؟ بهش نمیخورد... دردها همشون فیزیکی و مادی نیستند و درد بزرگ همینه. بعید میدونم کسی تو دنیا جوابی برای این مشکلات داشته باشه.


+ کاش میشد برای اینجور افراد یه کاری کرد. کاش...


پی نوشت: نیست قبلاً خیلی بی غلط مینوشتم، چند ماهه یه خطای تایپی جدید هم پیدا کردم! حروف رو جا به جا تایپ میکنم! مثلاً به جای "آدم" مینویسم "آمد". توی همین متن هم خدا میدونه چند بار مجبور شدم بک اسپیس بزنم و اشتباهاتم رو درست کنم. فکر کنم یه مشکل عصبی-عضلانی ای چیزی پیدا کردم!!! مغزم قدرت تشخیص زمان به موقع تایپ حروف رو از دست داده! شاید هم به خاطر سرعت بالای تایپ باشه! :))) هرچی هست، خدا این یکی رو هم شفا بده ان شاء الله. :)

  • رهگذر

نظرات  (۱)

  • جنابــــــــ دچار
  • نه این بخاطر اینه که سرعت تایپتون بالا رفته.

    البته جالبی ش اینه که واسه من بیشتر توی بیان این اتفاق میفته ! :) مشکوکه
    پاسخ:
    خدا کنه به همین دلیل باشه. پاک از خودم ناامید شده بودم!

    بیان کلا مشکوکه :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">