کلمه ای که گویای احوالم باشد، کشف نشده!

سادگی و سادگی و سادگی،
تازه پی بردم به اِشکال خودم!
_________________________________
میفرماید که:

زاهد از کوچه ی رندان به سلامت بگذر
تا خرابت نکند تهمت بدنامی چند

این، پایان است.

من و ... (4)

بعد از مدتی که از هم بی خبر بودند اومد دید دوستش براش نوشته: "کجایی که از خوبی های زندگی برام بگی؟"

شاید این دوستش هم باور نمیکرد که کمی بعد خودش هم دلیلی برای زندگی نداره، چه برسه به خوبی ها و خوشی ها...


پی نوشت: این مجموعه مطالب، برای خودشون داستانی دارند، بس مُفصّل! :) به همین دلیل نظرات فعال نیست. :)
  • رهگذر