کلمه ای که گویای احوالم باشد، کشف نشده!

سادگی و سادگی و سادگی،
تازه پی بردم به اِشکال خودم!
_________________________________
میفرماید که:

زاهد از کوچه ی رندان به سلامت بگذر
تا خرابت نکند تهمت بدنامی چند

این، پایان است.

کار عشق است نمازِ من اگر کامل نیست

تو قصه ها نوشتند برای هرکس، یک نفر وجود داره که اونقدر دوستش داره که خودش هم نمیفهمه چرا؟! :) بعد مجبوره روزی هزار بار ازش بپرسه: "تو چرا انقدر منو دوست داری؟! :)" بعد هم هرچی دلیل بشنوه باز هم فکر میکنه همه ی اینا دلیل نمیشه برای این همه دوست داشتن... فقط باید یه جمله بشنوه تا خیالش راحت بشه: "ببین! بی دلیل دوستت دارم! :)" 

و هیچ وقت هم با خودش فکر نکنه: "از بس پرسیدم، دیوونه اش کردم، این جواب رو داد! :))" 

یا بدتر از اون، هیچ وقت پیش نیاد که حتی فکر کنه: "اگه یه روز نبود من چی میشم...؟!" 



بعضیا اونقدر خوبند، اونقدر فرشته اند، اونقدر عجیب اند، اونقدر ناشناخته اند که فقط میخوای بشینی رو به روشون و نگاهشون کنی! بیشتر از این نه! میترسی اگه حتی دستشون رو بگیری یهو ناپدید بشند! بس که خوبند! میترسی واقعی نباشند! فقط باید نگاهشون کنی شاید بفهمی چرا این همه خوبند.
در کتابِ "بی وَتَن"، همون حوالیِ نظرِ خشی راجع به عشق، (که آخر هم پیداش نکردم و چه بهتر! چون اصولاً حرفهای این شخصیت به دردِ عِلم زده ها میخوره!) نویسنده از قولِ خودش چند جمله ای راجع به عشق و این حرفها مینویسه که بی ربط به جمله های بالا نیست. مضمونش حدودی میشه اینکه آدمها عاشق کسی میشن که با خودشون خیلی فرق داره بعد رسیدنِ بهش میشه مثلِ کشفِ یک راز. رسیدن به ناشناخته ها و...


جنابِ پابلو نرودا رو از دوران نوجوانی و با آثارش تو کتابای درسی شناختم ولی نمیدونم چرا (برای من) نرفت جزو لیست نویسنده هایی که باید آثارشون رو خوند. تا اینکه مدتی هست متن های کوتاهی ازشون اینور و اونور میخونم و میشنوم که باعث شده جدی بگیرمشون! البته که فضای مجازی اصلاً و ابداً منبع مناسبی برای مطالعه نیست و بسیار دیده شده که آثاری رو به نویسنده ای نسبت دادند که بنده خدا روحش هم خبر نداشته و ... ولی گویا این متن از پابلو نرودا باشه:

چونان به من نزدیکی 
که اگر جایی نباشم، تو نیز نیستی
چونان نزدیکی 
که دستهای تو بر شانه ام
گویی دست های من اند
و هنگامی که تو چشم میبندی
منم که به خواب میروم!


عیدتون مبارک، حالِ دلتون خوش، روزگارتون آروم. :)


پی نوشت: چقدر مثلِ برنامه های رادیویی شد حرفهام! :))))
  • رهگذر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">