دلتنگِ دغدغه هایم
- سه شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۶، ۱۱:۱۳ ق.ظ
- ۵ نظر
میدونم این حرفایی که میخوام بزنم از من بعیده و احتمالاً برچسبِ "جیره خور بودن" و "تزویر" و "خودم رو خوب نشون دادن و دیگران رو قضاوت کردن" و غیره میخورم ولی آرزو که بر جوانان عیب نیست. اینا رو مینویسم فقط برای اینکه اگه عمری موند و گذرم به این نوشته ها افتاد یادم باشه که یه زمان چه آرزوهایی داشتم.
تو این مدت راجع به شهید حججی خیلیها گفتند و خیلی شنیدیم ولی برای من همسرشون و آرامش ایشون خیلی مهم تر از باقی مسائل بود. برای همین چند تا مصاحبه از ایشون خوندم که از زندگیشون گفتند. مثلاً این لینک خیلی خلاصه چگونگی آشناییشون و شرایط ازدواج و جزئیات جالب و مهمش رو مطرح میکنه و اینکه معیارهای ازدواج براشون چیا بوده. و یا در این لینک سبک زندگی شهید از دوره ی نوجوونی تا قبل از شهادت مطرح میشه، مثلِ اولین هدیه ای که به همسرشون دادند و سایر نکاتی که به نظرم همه ی اینها نشون میده منِ نوعی چقدر همه ی ابعاد زندگیم دوره از این انسانهای بزرگ. از دغدغه های نوجوونیم که من فقط درس خوندم و به آزمون و امتحان فکر کردم تا هنوز که هنوزه که درس خوندن توی فلان دانشگاه و کار کردن روی فلان موضوع برام از نون شب واجب تر شده! نمیتونم بگم همیشه، ولی هر وقت خواستم جدی به زندگی و اهدافم فکر کنم کارهای فرهنگی خیلی برام مهم بودن. نمیدونم با این یأس و ناامیدی این روزهام اصلاً میتونم دوباره به آرزوهای بزرگم فکر کنم یا نه.
تا خدا چی بخواد.
- ۹۶/۰۶/۱۴