کلمه ای که گویای احوالم باشد، کشف نشده!

سادگی و سادگی و سادگی،
تازه پی بردم به اِشکال خودم!
_________________________________
میفرماید که:

زاهد از کوچه ی رندان به سلامت بگذر
تا خرابت نکند تهمت بدنامی چند

این، پایان است.

ضعیف بودن

با یک تب و لرزِ کوچیک فکر میکنم چند جور بیماری نهفته دارم! با یک استامینوفن خوب میشم ولی باز هم فکر میکنم حتما بیماریهایی هست که ازشون بی خبرم. نمیخوام برم چکاپ و آزمایش. نمیخوام پدر و مادر رو بیشتر از این درگیر کنم. فقط اگه بشه یه شب که میخوابم صبح بیدار نشم خیلی خوبه. بی دردسر و آزار و اذیتی برای کسی. با بودنم برای همه استرس و ناراحتی داشتم دیگه رفتنم باعث اذیتشون نشه. همیشه از خدا میخواستم قوی باشم ولی الان دیگه این رو هم نمیخوام. خودِ این خواستن هم قدرت میخواد که من ندارم و دیگه دلیلی هم برای قوی بودن ندارم.

  • رهگذر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">