کلمه ای که گویای احوالم باشد، کشف نشده!

سادگی و سادگی و سادگی،
تازه پی بردم به اِشکال خودم!
_________________________________
میفرماید که:

زاهد از کوچه ی رندان به سلامت بگذر
تا خرابت نکند تهمت بدنامی چند

این، پایان است.

فراموشی

خیلی وقته که حسرت آدمهای فراموشکار رو میخورم. حسرتِ آدمهای بی تفاوت و بی خیال. آدمهایی که دیگران براشون اهمیتی ندارن. شاید فقط وقتی براشون منفعتی داشته باشند، مهم و با ارزش میشن. چقدر این آدمها زندگی آرومی دارن. زندگی بی دغدغه. راحت به برنامه هاشون میرسن. راحت از دیگران برای اهدافشون استفاده میکنن و گاهی حتی به روی مبارک هم نمیارن. کاش من هم ذره ای بی تفاوت بودم و فقط به خودم فکر میکردم. فقط به خودم.


+ یه چیزی هست به اسمِ "آه" که یه جایی میشه تنها جوابِ این آدمها...

_ خیلی نامردیه که دلت خنک بشه از زمین خوردنِ کسی که بهت ظلم کرده، ولی یه جایی دلت میخواد یه بار هم شده جای همون آدمهایی باشی که گفتم.

  • رهگذر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">