کلمه ای که گویای احوالم باشد، کشف نشده!

سادگی و سادگی و سادگی،
تازه پی بردم به اِشکال خودم!
_________________________________
میفرماید که:

زاهد از کوچه ی رندان به سلامت بگذر
تا خرابت نکند تهمت بدنامی چند

این، پایان است.

من و ... (2)

حتی یه لیوان کاغذیِ یکبار مصرف براش یه دنیا بود. خیره میشد به تصاویر روی لیوان و باهاشون داستان میساخت. دقایقِ طولانی با همین لیوان سرگرم بود. با دقت به زوایای مختلفش نگاه میکرد. معلوم نبود چرا از بین تمام خوشی های دنیا با همچین وسایل بی ارزشی خوش بود؟ چرا دلش خونه ی مجلل، ماشین مدل بالا، لباسهای آنچنانی، تفریحات هیجان انگیز نمیخواست؟ افسرده نبود. شاد بود. شادِ شاد. با همون عکس ها و نقاشی های ساده ی رو لیوان...

  • رهگذر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">