کلمه ای که گویای احوالم باشد، کشف نشده!

سادگی و سادگی و سادگی،
تازه پی بردم به اِشکال خودم!
_________________________________
میفرماید که:

زاهد از کوچه ی رندان به سلامت بگذر
تا خرابت نکند تهمت بدنامی چند

این، پایان است.

نامبروان

چند روز بود داشتم فکر میکردم "ادب" مهمتره یا "معلومات"؟ مثلا بین یک آدم مؤدب ولی با سوادِ معمولی و یک آدم بسیار با معلومات که از هر دو کلمه حرفش یکیش قابل بازگو کردن نیست، ترجیح میدیم با کدوم یکی همنشین باشیم؟


امروز یه نفر اندکی از رزومه اش رو برامون گفت و معلوم شد از نظر سواد بهترینِ رشته خودشه. همین آدم گفت میتونه دلایلی بیاره که چرا با وجود این شخصیت علمی ای که داره چرا بی ادبه!!!!


یه توصیه ای هم برامون داشت که با آدمی که در رشته ای نامبروانه ازدواج نکنیم. که البته من از کودکی به این اصل رسیده بودم! نه اینکه چون مجبوریم صبح تا شب انتگرال بگیریم، نه! چون اعتقاد دارم زندگی فراتر از نامبروان شدن، بودن و حتی موندنه! توضیحاتِ بیشتر در این مقال نمیگنجد. :)


امروز و بعد از این صحبتها و فکرهای خیلی بیشتری که تو سر خودم بود، یه فالگیر دیدم! اول فکر کردم فقیر باشند. یه خانم جوون بود که کنار پیاده رو نشسته بود و یک پارچه کوچیک پهن کرده بود که فقط یه تسبیح روش بود. راستش اصلا و ابدا به این جور کارها اعتقاد ندارم که هیچ، برای تفریح هم سراغشون نمیرم ولی یه وقتهایی اونقدر فکرهای مختلف و متناقض تو سرت هست که نمیدونی چیکار کنی بعد با خودت میگی: شاید این فالگیره بتونه بفهمه چه مرگمه.


فالگیرِ خوب پیدا کنم شاید این راه رو هم تجربه کنم برای رسیدن به جواب میلیونها میلیون سوال و ابهام تو ذهنم! :)

  • رهگذر

نظرات  (۳)

  • خانم لبخند
  • یعنی منظورتون اینه که چون اون شخص تو رشته ی خودش نامبروانه دیگه انگیزه ای واسه پیشرفت بیشتر نداره و اینو انتهای راه میدونه؟
    پاسخ:
    نه اتفاقا برعکس اکثر این تیپ آدمها تشنگی سیری ناپذیری برای پیشرفت دارند و همین هم آزاردهنده است. 

    این شخصی که این توصیه رو داشتند نظر خیلی افراطی تری هم داشتند و میگفتند که این اشخاص صرفاً یکی از ابعاد زندگیشون رو تقویت کردند و نرمال نیستند! که البته باز هم باهاشون هم عقیده هستم. :)

    اصولاً زندگی مشترک با همچنین آدمهایی خیلی خیلی سختی داره مگر اینکه هر دو طرف خط فکری شبیه به هم داشته باشند و بخواهند در یک زمینه مشترک به سطح درجه یک برسند و از همه چی بزنند برای این هدف. که البته باز هم به نظر من زندگی دو نفر با این تفکر کنار هم خیلی سخته و هیچ درک و تجربه ای از زندگی عادی و روزمره نخواهند داشت که این اصلا خوب نیست.
  • خانم لبخند
  • کاملا موافقم با نظرات ایشون و البته شما :)
    پاسخ:
    ممنون. خیلی خوشحالم که هم فکرای خودم رو پیدا میکنم. :)
    سلام خواهرم

    این حرفی که شما می زنید ممکنه در مورد افراد بدون دین و یا کم تقید به دین مصداق داشته باشه، اما در مورد افرادی که واقعا متدینن (نه متدینین صوری و ظاهری) صدق نمی کنه.
    چون دین انسان رو در همه ابعادش رشد میده. نمونه های خیلی سطح بالاش معصومین هستند و نمونه های پایین تر مراجع علما و شهدای ما هستند که در همه ابعاد رشدهای چشمگیری داشتند.
    پاسخ:
    سلام علیکم

    بله قبول دارم صحبت شما رو. مصادیقی هم که تو ذهنم هستند به قول فرمایش شما کم تقید به دین بودند.

    فقط مشکل اینجاست که این افرادی که گفتید "یافت می نشوند، جُسته ایم ما" :)
    اگر هم باشند معدود و باید افرادی مثل خودشون رو پیدا کنند که لیاقتشون رو داشته باشند. من که نمیتونم به همچنین گزینه هایی فکر کنم. :)

    ولی یک نکته ی دیگه: این افرادی هم که نام بردید واقعا زندگی باهاشون کار آسونی نیست چون سبک زندگی خاصی دارند مثلا ساعات طولانی عبادت و کارهای خیر و فداکاری و ... که همش باعث میشه حتما شریک زندگیشون هم انسان خاص و ویژه ای باشه.

    خیلی خیلی ممنونم از نظرتون. همیشه دید جدیدی به برداشت های سطحی بنده میدید.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">